رابطه بین مدیریت و رهبری
ژوئن 30, 2023 2023-09-01 20:48رابطه بین مدیریت و رهبری
رابطه بین مدیریت و رهبری
به گفته آرمسترانگ (2009)، «مدیریت به استفاده مؤثر از همه منابع، از جمله افراد، توجه دارد. در حالی که رهبری بر کسب بهترین نتیجه از افراد تمرکز میکند تا تمام تلاش خود را برای دستیابی به نتیجه مطلوب انجام دهند. رابطه بین مدیریت و رهبری شامل ایجاد یک چشم انداز برای آینده، ایجاد انگیزه در افراد و به دست آوردن مشارکت آنها است.” این تعاریف اشاره میکند که رابطه بین مدیریت و رهبری افراد در کسب و کارها و سازمان ها چندین تفاوت وجود دارد. به طور کلی، مردم مدیریت را تماماً مربوط به برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل میدانند در حالی که رهبری بیشتر به کیفیت هایی مانند انگیزه، نوآوری و حمایت برای دستیابی به اهداف و مقاصد توجه دارد.
این مقاله تفاوت و رابطه بین مدیریت و رهبری را توضیح خواهد داد
با مقایسه تفاوتها، ابتدا مفاهیم رابطه بین مدیریت و رهبری، نقشهای آنها و نحوه الهامبخشی، رهبری، حمایت و انگیزه دادن به افراد در نیروی کار را تعریف میکنیم. دوم، جزئیات بیشتری را در مورد عملکردهای رهبری و مدیریت بر اساس چندین دیدگاه علمی و دانشگاهی و تجاری تجزیه و تحلیل خواهیم کرد و در نهایت از چندین نظریه رهبری و مدیریت برای توضیح تفاوت های کلیدی بین رهبری و رفتار مدیریتی به منظور پیش بینی آینده استفاده خواهیم کرد.
مفاهیم رابطه بین مدیریت و رهبری
مدیران، افراد مهمی در یک تیم یا شرکت هستند. زیرا از کسانی که محصول و خدمات ارائه میدهند جدا بودهاند. آنها همچنین افراد مهمی هستند. زیرا به افراد دیگر در انجام کارهای مهم و همچنین توسعه و ارائه خدمات کمک میکنند. مدیریت به تصمیم گیری و تخصیص منابع از جمله منابع انسانی توجه دارد و اغلب شامل تجزیه و تحلیل و محاسبه بر اساس واقعیت ها و گزارشها است. (گاسلینگ و مینتزبرگ، 2003).
رهبری فرآیندی است که از طریق آن شخص بر دیگران برای دستیابی به هدف و مقاصد تأثیر میگذارد و سازمان را به گونه ای هدایت میکند که منسجمتر باشد. رهبران خوب از طریق فرآیند آموزش، آموزش و تجربه ظهور میکنند. مهارتها و دانش رابطه بین مدیریت و رهبری در اختیار رهبران قرار میگیرد که میتواند تحت تأثیر ویژگیها یا ویژگیهایی مانند ارزشها، اعتقادات، اخلاقیات و شخصیتهای او باشد.
برای الهام بخشیدن به فردی که تحت شرایط بالاتر کار گروهی کار میکند، چیزهای خاصی وجود دارد که رهبر باید بداند، مانند اینها به طور طبیعی به وجود نمیآیند، بلکه از طریق تمرینات کاری مستمر به دست میآیند.
بنابراین، رهبران موفق به طور مستمر در حال کار و مطالعه هستند تا مهارتهای رهبری و رابطه بین مدیریت و رهبری را در خود به دست آورند. به عنوان مثال، مدیر بانکها در ابتدای سال مالی، هدف فروش هر یک از شعب را تعیین میکند و همچنین محصولات جدیدی نیز به خدمات سازمان اضافه میشود. این فرض بر این است که اهداف و مقاصدی برای کارمندان در نظر گرفته شده است تا در جهت آن تلاش کنند. برای انجام این کار، ضمن در نظر گرفتن محصولات جدید معرفی شده توسط تیم رهبری، فروش افزایش یافته و مشتریان جدید به خدمات بانک خواهند پیوست.
سه راه برای بهبود دیدگاه یک رهبر و رابطه بین مدیریت و رهبری وجود دارد. ابتدا رهبر یک چشم انداز شخصی را رشد دهد و سپس آن را به سازمان منتقل کند. زیرا به توانایی و مهارت های رهبر بستگی دارد که چشم انداز را به سازمان منتقل کند و سپس عضو سازمان را برای پذیرش آن متقاعد کند.
دومین مورد برای داشتن چشم انداز روشن نیاز به استخدام مشاور است.
سومین مورد، توسعه چشم انداز است. جمعآوری مدیران ارشد برای ایجاد یک چشم انداز رضایت است. ارتباط موثر همچنین برای ایجاد یک چشم انداز روشن از جمله ارسال پیام واضح هم به صورت کلامی و هم غیرکلامی مهم است Dilenschneider پیشنهاد می کند که درک ارتباطات “درون به بیرون” ضروری است که مدیران باید خود فرآیند ارتباط را بررسی کنند (والونیک، 1993).
مدیران همچنین بخش مهمی از سازمان را ایفا میکنند که در فعالیت های روزانه تجاری شرکت دارند. اکثر مردم بر این باورند که مدیران عمدتاً مسئول «انجام کارها» از طریق افراد دیگر هستند. هنگامی که نقش ها و فعالیت های شغلی مشخص میشود، نقش مدیر مسئول در دستیابی به این شغل از طریق نظارت یا همکاری با اعضای تیم خود است. اصطلاح مدیر به وابستگی به تعدادی سازمان و افراد مختلف در یک تجارت اشاره دارد. برخی از عناوین شغلی ممکن است به استفاده از مدیر به عنوان مدیر شخصی یا مدیر خط مقدم یا مدیر برند اشاره کنند و برخی از عناوین شغلی اصلاً از این اصطلاح استفاده نمیکنند. به طور کلی، مدیران به نمایندگی از صاحبان یک سازمان به عنوان یک رهبر عمل میکنند. آنها در قبال وظایف و فعالیتهای سازمان هم برای مدیر و هم برای سهامداران پاسخگو هستند.
تفاوت دررابطه بین مدیریت و رهبری
بین مدیرانی که موقعیت رسمی اقتدار دارند و رهبرانی که توانایی تأثیرگذاری بر دیگران را دارند، تفاوت هایی وجود دارد. مدیران موفق همیشه سعی میکنند به عنوان بخشی از رهبری بازی کنند، زیرا آنها اغلب مسئولیت رهبری و مدیریت را با کارکنان به اشتراک میگذارند و همچنین مسئولیت های رهبری را ایفا میکنند که از مدیران به اعضای موثر تیم منتقل می شود.
تفاوت هایی دررابطه بین مدیریت و رهبری مشخص شده است: مدیران به انجام کارها به درستی توجه میکنند در حالی که رهبران بر انجام کارهای درست تمرکز میکنند. مدیران همچنین بر روی استحکام و بهترین راه برای انجام کار انجام شده متمرکز هستند و رهبران بیشتر بر روی نوآوری و تغییر تمرکز میکنند. این روزها، نقشهای مدیریتی باید بتوانند از طریق ایجاد انگیزه در دیگران و تلاش برای ایجاد ثبات شرط موفقیت پیشرو باشند. علاوه براین، امروزه سازمانهای موفق به مدیران و رهبران نوآور، با انگیزه و موفق نیاز دارند و درک عناصر کلیدی مهارتهای مدیریتی و رهبری و اینکه چگونه هر یک از این مهارتها منجر به موفقیت مدیران و رهبران در مشاغل و سازمانها میشود، بسیار ضروری است.
به گفته جان کوتر، استاد بازنشسته دانشکده بازرگانی هاروارد اشاره کرد که بین مدیریت و رهبری تفاوت وجود دارد. او پیشنهاد کرد که مدیریت عبارت است از کنار آمدن با پیچیدگی و رهبری مقابله با تغییر. کوتر سه راه را برای مدیریت پیچیدگی شرکت ها بیان میکند.
- اولا، برنامه ریزی و بودجه – تعیین اهداف یا اهداف آینده با تخصیص منابع برای دستیابی به آنها.
- ثانیاً، مدیریت می تواند با ساختار سازمانی و استخدام افراد واجد شرایط برای تکمیل مشاغل لازم، برنامه خود را به انجام برساند.
- ثالثاً، مدیریت باید برنامهای را تنظیم کند که با کنترل و حل مشکل به دست آید. این بدان معناست که اطمینان حاصل شود که افراد وظایف خود را انجام میدهند و مدیران باید با ارائه گزارشها، جلسات، سازماندهی شفاهی برای حل مشکلاتی که ممکن است ایجاد شود، نتایج را نظارت کرده و با جزئیات برنامه ریزی کنند (ویلیامز، 2003).
کوتر همچنین توضیح می دهد که چه چیزی رهبران واقعی هستند. رهبر بودن به معنای مقابله و تغییر در محیط تجاری بسیار رقابتی و ناپایدار است. سه راه کلیدی برای مقابله رهبری با تغییر وجود دارد. اول، تعیین جهت: کوتر پیشنهاد میکند که رهبران میتوانند با تعیین جهت به جای پرداختن به پیچیدگی از طریق برنامه ریزی و بودجه، برای تغییر سازنده تلاش کنند.
زیرا رهبر باید بتواند به دنبال چشم اندازی برای آینده و همچنین استراتژیهای مورد نیاز برای تغییر باشد. دوم، رهبران باید به جای سازماندهی و کارکنان، با مردم همسو شوند. بنابراین، آنها میتوانند با افرادی در شرکت ارتباط برقرار کنند و به ایده ها و جهت گیریهای جدید دست یابند که میتوانند چشم انداز را تحقق بخشند و اطراف خود را ائتلاف کنند.
سوم، رهبران معمولاً سعی میکنند به جای کنترل و حل مشکل، با ایجاد انگیزه در پیروان خود، چشم انداز خود را به انجام برسانند.کوتر گفت که افراد با انگیزه میتوانند افراد را برای حرکت در مسیر درست و غلبه بر موانع تغییر، با گفتن «نیازها، ارزش ها و عواطف انسانی اساسی اما اغلب دست نخورده نگه دارند» (ویلیامز، 2003).
جف بزوس، بنیانگذار و مدیر عامل آمازون دارای مهارت دررابطه بین مدیریت و رهبری منحصر به فردی است که در آن میتواند سبک های خود را بسته به افرادی که در شرکت با آنها کار میکند تغییر دهد. حس شوخ طبعی قوی و تفکر استراتژیک عالی بزوس به او کمک می کند قبل از اینکه بتواند تصمیمی در مورد کاری که میخواهد کارمندانش انجام دهند، با هم جمع شود. او همچنین دارای یک حس خودآگاهی قوی است که هرگز بیش از حد از آن انتقاد نمیکند و به طور غیرواقعی امیدوار نیست. او ارزش های خود را به خوبی درک کرده بود و متوجه شده بود که از کجا میرود و با آمازون شروع کرد. به عنوان مثال، مردم گفتند که او در زمان تجارت بیسود آمازون وقت و پول خود را تلف میکرد. با این حال، او مطمئن بود که با ارائه طیف گستردهای از انتخاب ها با قیمت های پایین، تحویل سریع و مطمئن، به دنبال سود درازمدت آمازون با خدمات مشتری است. در نتیجه،بزوس دارای مهارت رهبری و مدیریت بسیار تاثیرگذاری است.
او با تغییر نحوه خرید و خواندن کتاب توسط مردم با کتابخوانها و تبلتهای الکترونیکی، چشم انداز و اهداف مشترک روشنی برای شرکت دارد. بزوس یک مهارت بین فردی قوی دارد، مانند انگیزه دادن به کارکنان برای توسعه کسب و کار. او همچنین یک تصمیمگیر خوب است که دارای توانایی مفهومی برای رشد یک مدل کسبوکار موفق است و همچنین همیشه میخواهد همه چیز را برای توسعه شرکت تغییر دهد. (Lussier, 2016)
رابطه بین مدیریت و رهبری در مورد مدیریت کار است
کار چیزی است که فرد در حرفه خود با آن تعریف میشود. به عنوان یک رهبر، یکی از اولویت ها دررابطه بین مدیریت و رهبری این است که مطمئن شوید کار و زمان به طور موثر مدیریت میشود. زمان شما به عنوان یک رهبر ضروری است و باید برای اهداف تاثیرگذاری تجاری در مقیاس بزرگ به جای پروژه های کوچک استفاده شود. بنابراین رهبری نیز در مورد مدیریت کار، اولویت ها و زمان به بهترین شکل ممکن است.
رهبری در مورد رابطه بین مدیریت و رهبری تعادل است
به عنوان یک رهبر، شما الگوی بسیاری از افراد دیگر در سازمان هستید. شما باید بتوانید بین کار و زندگی خود تعادل برقرار کنید. این مدیریت تعادل کلید موفقیت و همچنین شادی و سلامتی است. حفظ این تعادل چیزی است که باید انجام دهید و دیگران را نیز به دنبال کردن آن تشویق کنید. بنابراین، رهبری در مورد یافتن و مدیریت تعادل بین کار و زندگی نیز بسیار است.
همانطور که می بینیم پیوند عمیقی بین رهبری و مدیریت در هند وجود دارد. این پیوند را میتوان با درک قدرت و پتانسیل آن و استفاده صحیح از آن برای نتایج تجاری در بلندمدت تقویت کرد. این رابطه نیز نسبتاً ظریف است و هر فردی باید برای حفظ آن وقت بگذارد.
رابطه بین مدیریت و رهبری در قرن بیست و یکم
محیط کسب و کار سازمانی امروزه کاملاً پیچیده شده است و به همین دلیل رهبران یک سازمان نیاز دارند که توانایی مقابله با پیچیدگی ها را داشته باشند. تغییر روندها و رویهها در سازمانها امروزه منجر به تغییر رویکرد مقابله با چالشها، دستیابی به نقاط عطف و ایجاد روابط با ذینفعان شده است. حرفه ای هایی که میخواهند برای نقش های رهبری آرزو داشته باشند باید به این تحولات در حوزه رهبری توجه داشته باشند و باید خود را به دانش و مهارت های لازم مجهز کنند.
جمع آوری دانش و مهارت دررابطه بین مدیریت و رهبری
برای پیشرفت در نقش رهبری، برای متخصصان مهم است که بر مفاهیم رابطه بین مدیریت و رهبری و نکات فنی تسلط داشته باشند که می تواند به رشد یک سازمان کمک کند. دوره های XLRI به جای متخصصان صنعت شکل گرفتهاند تا درک نظری و عملی نقش رهبری را به متخصصان ارائه دهند.
به منظور سرمایه گذاری بر دانش نظری و کاربرد عملی، پرورش تخصص لازم برای نقش رهبری ضروری است. انبوهی از دورههای رهبری آنلاین با هدف ارائه مجموعههای مهارتی مورد نیاز برای ارتقاء ظرفیت رهبری است.
نقش های رهبری در قرن بیست و یکم
با توجه به تغییر در حوزه رهبری، امروزه متخصصان رهبری نیاز دارند تا برای کارهای مختلف مربوط به یک سازمان کلاه های زیادی بر سر بگذارند. آن روزها خیلی گذشته است، زمانی که پرسنل رهبری به عنوان مدیران دو برابر میشوند و کار یک بخش سازمانی را ساده میکنند. امروزه، رهبران باید نقشهای زیر را به کار گیرند تا شانس کسب موقعیت رهبری پردرآمد را داشته باشند:
کاتالیزوررهبران محرک های اصلی یک سازمان هستند و انرژی را به کارکنان و ذینفعان القا می کنند. به عنوان یک کاتالیزور، رهبران باید اقداماتی مانند حذف موانعی که ایدههای خلاقانه را مختل میکنند، ایجاد شفافیت با کارکنان و ایجاد روابط سالم بین کارمندان انجام دهند.